خبری سیاسی انتقادی اجتماعی

خبری سیاسی انتقادی اجتماعی


 

 

خدایا نمی دانم چه رنگی داری پیامبر انت هر کدام به نوعی از تو یاد می کنند نمی دانم کجا دنبالت بگردم همه جا هستی و من دیوانه وار به دنبال تو می گردم ، زمین و آسمان و آنچه در آنها است در شش مرحله  خلق کردی و عقل کوچک من بسیار عاجز از درک آن ،اصحاب کف را سیصد سال به خواب می بری ، رهگذری را با الاغش صد سال می میرانی و مجددا زند ه اش  می کنی پیامبری را هزار سال عمر می بخشی دیگری را به معراج آنجا که عقل الکن ما درکش نمی کند می بری و مهمان می کنی ، خدا یا دستی نداری که آن را ببوسم و پایی نداری که آن را نوازش کنم ،  دریا یا کوهی نیستی  که به تماشایت بیایم  لمست کنم ، عزیزم یک چیز هست هر جا نگاه می اندازم وجودت را در آنها حس می کنم  و می دانم اینها بدون استاد و خالقی بوجود نمی آید ، ای زیبا ترین حس خیلی دوستت دارم ،می بخشی و مجازات می کنی نفرینت امان را می برد کوهها  چون پنبه  بهم می زنی ، خورشید را بی فروغ ، ستارگان وکرات را می در هم می کوبی و طوفان نوح بوجود می آوری و آثار کشتی نوع در کوههای آناتولی به عنوان نشانه باقی می گذاری جلو رود نیل را سد می کنی تا مامور و فرستاده با دوستان با وفایش از ان  عبور کنند ،قوانین روح بخش می فرستی می گویند از رگ گردن به ما نزدیک تری ؛ خورد و خوراک هم نداری و هیچو ت هم که نمی خوابی و هوای همه چیز را دادی تا از نظم خارج نشود اشتباهی صورت نگیرد  دقیق همه چیز را زیر نظر داری ، هر چیز بطور دقیق حساب شده کار خودشو انجام میده ، ولی ما به سختی می تونیم یک زندگی فقیرانه را هم کنترل و هدایت کنیم، آفرین و هزازان آفرین بر تو ، درکش و فکر کردن به آن برایم مشکل است  چون عقل من ناقص و کوچک است، دو زندگی خلق می کنی حیات دنیوی و اخروی را ، خداوند پوزش می خواهم نمی دانم چگونه تفسیرت کنم ،  مگر این همه آدم کجا می خوای جای بدی ، اما نه تو که این هفت آسمان و کهکشان و کرات خلق می کنی دیگه این این چه سئولی است ، جا و مکان  که نداری  ای عزیز نمی دانم قبل از حیات ما چکار می کردی آیا هدفت خلق کردن است ، منو ببخش ببین چقدر عقل من کوچک است که این سئوا لات می پرسم به ما هم هیچ نیازی نداری ، اگر ما یک اسم داریم تو هزاران نام  معلومه خیلی با صفایی  خیلی با حا لی  خیلی را عاشق می کنی و دوست خود می گردانی و بعضی هم را از خود می رانی قرآنت را که می خوانم آیاتتت با نام گیاهان و نباتات  و پیامبرانت و تمام موجودات و .....  چیز های دیگرشروع می شود و در بعضی از آنها را رمز گذاری کردی ما که نمی توانیم رمز گشایی کنیم هر چه هست خوبند سر چشمه سعادت حکایت  حدیثی اونا کتاب درس و زندگی  ونشانه ای ،ای عزیز جانم به شب روز هم قسم می خوری  ما هم گاهی قسم می خوریم ولی قسم خوردن تو کجا و قسم خوردن ما کجا ؛ ای عزیز جانم ای مونس تنهایی من  چرا خودت را به شکل دیگری نشان نمی دهی تا وجودم را به پایت قربانی کنم  تا هر چه می خواهی از تو دریغ نکنم می دانی که چه دارم و از دار وندار من هم خبر داری  تازه حتی فکر منو می خوانی چرا نمی گی کی می تونیم جما ل ببینم  و مهد تماشایت بنشیم و تمام خستگی را از تن رنجورم در بیارم وخوشحال شوم  از بی کسی در بیام ولی می دانم خدایا بالاخره اگر هم صد سال به این دنیای ظا هر فریب وفانی دلخوش کنم به هر حال این روز ها تمام می شود و می دانم خوشی های این دنیا مثل برق می روند .و دلخوش کردن کاری  عبس وبیهوده ، خدایا غنی و فقیر برایت فرقی نمی کند و میدانم که به یک چیز توجه داری عمل خوب ، ای جانم فدایت ای پدر و مادرم و بچه هایم به قربانت ؛ می دانم  با دستان خالی با یک لنگ سفید ما را می پذیری ، پاکی بی پیرایه ساده معلوم میشه که سادگی را دوست داری ،بعضی را انعام می دهی نزد خود نگه می داری ،دیگری را به جا های دیگر می فرستی ،عشق من ای همه کسم من کسی را ندارم ،محبوب ،منو به خودم وا مگذار من ترا دارم هر چه هستی با تمام وجود  می بوسمت ؛ من تلاش می کنم انسان خوبی باشم اما چکار کنم شیطان که فرستاده تو یک لحظه مرا بحال خود نمی گذرد هر جا برم اون با منه و منو مثل سایه دنبال می و رها نمی کنه هر روز شب مرا وسوسه می کند که کار های بد بکنم من خیلی ضعیفم و جدال در درون خود دارم  حتما می دانی وسوسه چیز خوبی نیست ای به فدایت کمکم کن  تا فریب نخورم فقط به حرف های دوست داشتنی تو گوش بدم و  همیشه عاشق وفا دارت  باشم ،خانه ای مثل خانه ما  داری من خوشحالم و به آن دلخوشم که همسایه مهربانی دارم و همیشه هوامو داری  من همیشه تا روزی که مرا مهمان کنی و افتخار بدهی منتظر می مونم دوستت دارم و می بوسمت ؛ عزیرم تا روز محشر که وعده کردی منتظر می مونم تا تکلیف مرا روشن کنی واز سرگردانی نجاتم دهی .نفسم هر چه دارم و ندارم به قربانت دیگر تاقتم تمام شده باور کن که این نامه را با تمام عشق می نویسم ، عاشقی ید دری است اما نه عشق تو چیر دیگه است  ، برات گریه میکنم  حتما اشک های منو مبینی باور کن دروغ نمی گم  چه  کنم ، نمی تونم خودم کنترل کنم دست خودم که نیست کمکم کن به تنهای و قریبی من رحم کن قریبی  بد دردی است  انسان در خانه خود قریب باشد چیز خوبی نیست  من در خانه خود بی کسم و به تو فکر می کنم   و کسی چز تو ندارم   مجنون وار تا روز مرگ همه جا دنبالت می گردم  حاضر م وجودم برات بدم  ؛ چون معنی عشق هم همین است  که در راه دوست جان بدی حتما عشق من به خودت را حس می کنی  عزیزجا نم میدونی که دوست هوای دوست رو دارد ، ترا بجان همه مخلوقات هوای منو هم داشته باش تا روزی که  رو سفید محشور شوم و خیالم راحت ، به تو بگم بر من چه گذشت وی نه تو همه چیز منو می دونی می بینی پیش از اینکه من چیزی بگم ،  راستشو  واقعا می ترسم  که کار نامه ام زیاد  جالب نباشد پس ارفاق کن چون تحمل  خبلی چیز ها که در قرآن گفتی سخت است  امشب واقعا دلم امشب هواتو کرده تو همیشه بیداری من هم امشب به عشق تو بیدار می مونم همدمی با تو به من حال میده  عزیزم حرف های زیاذی دارم بزنم  و خودمونیم شونده خو بی هستی منو ببخش که هرشب نمی تونم بیدار بمو نم آخه من آدم ضعیفیم خیلی زود توانمو از دست می دم  دوست خوبم فقظ به تو اعتماد دارم  ومی خوام حرف دلم برات بگم  احساس می کنم قابل اعتماد  راز دار ترینی من هم عیب های زیادی دارم که اونا رو می پوشونی احساس قلبی می گه  که سفره دلم باز کنم البته اگر خسته شدم به مرور اونا رو میگم ومی دونم خیلی با حوصله ای من هم خیالم راحت  است البته یک ترس کو چک دارم  که اطرافیان فکر می کنند دیونه شدم مهم نیست ممکنه خیلی ها مثل من دیوانه ساده ، ای عزیز جانم ، می خواهم یک مطلب را فقط به تو بگویم من بچه ای دارم که که اسم او نو به عشق تو فربد گذاشتم بسیار دوست داشتنی و شیرین است و دور شدن از او بسیار خیلی طاقت فرسا و قتی او را در بقل می می گیرم و می بوسم تما م عشقم را به او می دهم  و یک احساسی که قابل وصف نیست ، اما ای عزیز  تو یک احساس دیگری به من می دهی وجودم ، قلبم فقط به عشق تو می تپید ، وقتی می بینم چقدر مواظب منی و صبح ها هر روز به یک بهانه بیدارم می کنی تا باهات حرف بزنم ، به جان خودت که عزیز ترین کسم هستی و حاضرم هر لحظه بخواهی پیشت بیایم و مثل آن بچه بقلت کنم و با تمام وجود م ببوسمت و تمام احساسم بهت بدم ، ای عشق واقعی من ببخشی اگر کلماتم ساده عنوان می  کنم البته می دونم از سادکی خوشت میاد من تازه پیدات کردم  چون هنوز دوست وفا داری نداشتم  میخواهم کمکم کنی تا جواب هایم پیدا کنم  من دلتنگی های زیادی دارم  گاهی اوقات بغض گلوم فشار میده  اشکم در میاد وقتی با  هات حرف می زنم دلمو می بری  حرفات که در قرآن گفتی همه خوبند ونظیر ندارند ولی آیت الکرسی واقعا به آدم حال دیگری میده  و روزی نیست که اونو نخونم و سوره تکویرت یا سورهای انفطار و انشقاق همه حقیقتا بدنم را به لرزه می اندازد همین الان که این نامه را برات می نویسم اشکم در آمده و فعلا بغض گرفتم ونمی تونم حرف بزنم خودت که می  بینی چه حال روزی دارم  ببخشی فعلا نمی تونم ادامه بدم چون دستان و بدنم  می لرزند  چشمام درست نمی بینند اشک هام نمی زارند حرف دلمو برات بگم  ترس از ای جان شیرین نمی دونم از کدام سورهایت بگم همه خوبند ،.  به انجیر و زیتون قسم می خوری ، قسم خورن به کوهها ، شب روز خوزرشید از بامداد به آسمان  زمین ، رستاخیز ، ماه ، و چه زیبا قسم می خوری درکش برای ما مشکل است که خدایی که خالق است چرا باید قسم بخورد البته ما هم به جان بی ارزش سر کشمان قسمی می  خوریم  و زیاد جدی نیست ولی قسم تو از آن قسم هاست که ما درک  فهم اونو  نداریم  ای بهتر از جانم کتاب قرآنت بسیار شاهکار است اونو خوب خلق کردی و بشارت میدهی و می خوای از بیرا ه ای که در آن قدم  گذاشتیم و به نا کجا آباد می رود ، به مسیر خانه هدایت راهبری کنی ، راه بهشتت و روشنایی ببری می دانم که هر چه هست و میگی بخاطر خودمان است و اگر نه تو چه نیازی به ما داری همه چیر هستی که مال خودته  ، ما که نمی تونیم مال خودتو به خودت ببخشیم  ، ای دوست همدم با وفایم می دونم که سزاوار پرستشی ، نمی دونم بخاطر بهشت و جهنمت پرستشت کنم  یا به خاطر وجود عزیزت ولی من راستش علاوه بر اینکه قابل ستایشی از جهنم و روز جزا وحشت دارم ، ای مونس ، ای رفیق و ای همه کسم هیچگاه منو به حال خود رها نکن که ممکن است شیطان که در وجودم لانه کرده به و هر لحظه چیزی در گوشم زمزمه میکه فریبم بده ، چه کنم  ای دوست خوبم ، این نامه را هم به کارنامه ام که نزد خودته اضافه کن ، ولی واقعا این از روی عشقی که بهت دارم نوشتم ،دوست خوبم بارها ازت خواستم که ثروت زیاد بمن ندی چون انسان را فریب میده و از یادت منو غافل می کنه و دیگر فرصت گفتگو را با هات ندارم و ببخشی اینقدر رک صحبت می کنم ، می دانم که راز داری و مرحم اسرار ما ،و من نمی توانم به خودم دروغ بگم ،تو که جای خود داری ،هر چه می دانم که هیچ چیز از دیدت پنهان نیست ، هر که ترا شناخت جان را چه کند ، این جان بی ارزش نثارت باد به عشق تو نفس می کشم  ، ای مهربان بخشنده ما آدما خیلی نا سپاسیم ، زیبایی هایی که برایمان رایگان دادی  قدرشون نمی دونیم و سعی بر نابودی اونا رو داریم ، من گناهکار سر پا تقصیر عذر می خوام و چه کنم که نمی تونم کاری بکنم ، من بنده خوبی برات نیستیم  اگر میشه مثل اقوام پیش که گناهکار بودند همه  را مجازات کردی ما سزاوار بیشترین مجازاتیم چون هیچ بنده ای به اندازه ما طغیانگر نا سپاس  گمراه ظالم و ستمگریم  فساد پلیدی  وتباهی زشتی وبی عدالتی  روا می آوریم  پس ای زیبا ترین ، رستاخیز رو برسان، آنچیزی که وعد ه اش  دادی پیش از اینکه بیشتر نشانه های ترا از بین برده  نابودشان کنیم ما  امانتدار امین پاکی ها هم نیستیم ، بهشت زمینی که ما دادی می بینی چه به روزش آوردیم دیگر ارزش این نعمت ها را نداریم و از امتحان رفوزه شدیم . و سزاور بلایای آسمانی، دوست و عشق جاودانه من آی خالق ، مالک زمین آسمان معمار خلقت استاد ازلی و عبدی ای نفس های بر آمده از جان ای هر هر چه هستی نمی دا نم بهت التماس می کنم ، تو بخاط یک نافرمانی از قوم لوط به جزء اندکی همه را   نابود کردی که نامی آنهم در کتابت باقی گذاشتی ،ولی روزگار کثیف نافرمان و شقی و پلید ترین که از قوم لوط و سایر اقوام ، زمین پاکت را آلوده می کنند چرا اینقدر صبر تحمل ، نمی دانم ولی واقعا حوصله من دیگر توان دیدن این همه پلیدی را ندارد ، ای مونس ای بهتر از جانم ، شیطان موفق به ماموریت خود شد آنجا که ازت فرصت خواست که انسان ها گمراه کند بالاخره این موجود راند ه شده رفقای زیادی اطراف خود جمع کرد ، دیگر تنها نیست ، پس اگر میشود عده ای انسان معدود سالم که باقی ماند ه اند نجاتشان بده ، چنانکه اقوام نوح ، پیامبرلوط و ..... نجات دادی ای یگانه تنها ای و مهربانترین خود شاهد ی که شیطان آنقدر پیشر فت  کرده که جادویی ترین شگرد ها مثل آموزش های اینترنتی و ماهوار ه ای و عملی و سایر شگرد ها را .... بکار گرفته حتی آسمان پاکت و دریا ها و کوهها و هوای پاکت و ضمیر انسانی  .... را جولانگاه در تسخیر  و تخریب می کند و نشانه های زیباییهای ترا از بین می برد ،ببین  حال روز ما را ، نمی دانم ولی حاضرم تا جان در بدن نحیف خود دارم التماس کنم ، تا بنده سر کشت را از این وادی جهالت نجات دهی  راه و چاه را نشان داد ه ای  ، یا انتخاب  اصحاب یمین  یا  یسار  ! ولی ای  معشوق واقعی  ای خالق سماوات ای دوست من .ای نهان و آشکار و ای پنهان تو همه چیز را رصد می کنی و می دانم که همه زبانها را بلدی ، اما چیزی که بسیار مهمتر است زهیر  دل پاک صالح آنچه که رسولانت  اعلام کردند  وراه رستگاری و گمراهی را نشان داد ه اند می تواند ما را از تو دور یا نزیک کند . 

و ای مونس و همدم و ای جانم به فدایت  ، ببین که  همان شیطانی که فر مان دادی تا بند ه ا ت را سجده کند و نا فر مانی کرد  ، اکنون همان بنده  بر شیطانها  سجده می کنند و آنهم با عشق و حرص و لع  ،  روز گار ما را هر لحظه رصد می کنی ، اما نمی دانم که ................

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است

 ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 با تمام  وجودم می بوسمت و دوستت دارم 

عاشق وفا دار ت  و دلتنگ همیشگی  تو 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: حسین ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , 2060.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com

مترجم سایت